تولدت مبارک عزیزم
عسل مامان و بابا تاریخ تولدت 92/02/24 ساعت 10/35 دقیقه صبح بود.دکتری که به شما کمک کرد به دنیای قشنگ مامان و بابا بیایي خانم دکتر بهناز شرف الدین بودکه خاله جون شراره معرفیش کرد.وقتی ازاتاق عمل بیرون اومدیم بابا جون و خاله جون پریسا منتظرمون بودن.من شمارو ندیده بودم اول بابا جون شما رودیده بود وبا نگاه همیشه مهربونش ولبخندی که همیشه توی چهره شه بایه دسته گل وجعبه شیرینی اومد پیشم وبعد ازیک ربع شما روآوردن پیش من...وای که مثل یه نخود کوچولو بودی البته وزنت 3/570 بود.
پسر گلم یه خدمه مرد بمن گفت با آسانسور بیا پایین نزدیک اتاق زایمان مامان. و کمی منتظر موندم تا شما و مامانتو ببینم و وقتی برای اولین بار دیدمت خیلی سرخ شده بودی و گریه میکردی و خیلی زود اروم شدی.بعد از دیدنت بردنت به اتاق نوزادان و بعد نیم ساعت مامانتم اوردن تو اتاق مراقبت مادران و من و خاله پریسا خانم اومدیم پیش مامانت و بهشون تبریک گفتیم.بعد اون شما پسر خوشگل که دیگه سرخیش کمتر شده بود واسه شیر خوردن اوردن تو اتاق.بعدش بقیه فامیلها اومدن به دیدنت خاله پرستو ، دایی پدرام، عمه سیما، شوهر عمه کوروش، امیررضاجون،پارساجون،مریم جون کسانی بودن که وقت کردن و تونستن بیان بیمارستان گلسار ببیننت. پارمیدا و فاطیما جون هم بخاطر قانون بیمارستان تا بیرون بیمارستان اومدن.
خلاصه با تولدت خیلی خوشحال بودیم و شدیم.خیلی خوردنی بودی پسرگلم.